ورشکستگی بانک های آمریکا تا کجا پیش خواهد رفت
تاریخ انتشار: ۵ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۳۹۵۰۲۲
به گزارش گروه اقتصاد خبرگزاری آنا، سقوط ناگهانی ۴ بانک آمریکایی در هفتههای گذشته سؤالات زیادی را در مورد استارتآپهای فناوری، سرمایهگذاری مخاطرهآمیز، صنعت ارزهای دیجیتال، سیستم جهانی سرمایهداری و به طور کلی و مقررات حاکم در طول بحرانهای مالی، ایجاد کرده است.
آغاز فروپاشی
بانک سیلورگیت، متخصص در صنعت ارزهای دیجیتال، اولین مؤسسه بانکی آمریکایی بود که با مشکلات مالی مواجه شد و در ۸ مارس به دلیل زیانهای سنگین در سبد وام خود، پایان فعالیت خود را اعلام کرد.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
انفجار صرافی ارزهای دیجیتال FTX در اواخر سال ۲۰۲۲، که دومین صرافی بزرگ جهان از نظر تراکنشهای روزانه بود، در درجه اول منجر به فروپاشی بانک سیلورگیت شد، زیرا FTX مشتری اصلی این بانک بود.
در همان تاریخ، بانک سیلیکون ولی (SVB) مشکلات مالی را اعلام کرد، که دنیای مالی و سرمایه گذاران در ایالات متحده را شگفت زده کرد، زیرا این بانک به عنوان یک موسسه با سرمایه خوب تلقی میشد.
بانک سیلیکون ولی که در سانتا کلارا، کالیفرنیا، قلب منطقه فناوری ایالات متحده واقع شده است، بزرگترین بانک در منطقه سیلیکون بر اساس حجم سپرده داخلی و یکی از بزرگترین بانکهای کشور است.
این بانک منبع اصلی سرمایه گذاری برای سرمایه گذاری استارت آپهای خصوصی، عمدتاً در زمینه فناوری، با پتانسیل رشد عظیم مشابه مایکروسافت، اپل و گوگل بوده است.
سقوط بانک سیلیکون ولی در اواخر فوریه ۲۰۲۲ آغاز شد، زمانی که برخی از مقامات ارشد سهام خود را خارج کردند.
بعداً اعلام شد که گرگوری بیکر، مدیر عامل، دنیل بک، مدیر مالی و مایکل دریپر، مدیر ارشد بازاریابی، سهام خود را از شرکت مادر بانک، گروه مالی سیلیکون ولی، به قیمت ۴.۵ میلیون دلار فروخته اند؛ و هنگامی که بانک ۲۱ میلیارد دلار اوراق خود را با ضرر ۱.۸ میلیارد دلاری فروخت و بیکر فروش کل اوراق بهادار خود را توسط بانک اعلام کرد، وحشت وال استریت و صنعت مالی ایالات متحده را فرا گرفت.
تا پایان سال ۲۰۲۲، این بانک حدود ۲۰۹ میلیارد دلار کل دارایی و حدود ۱۷۵.۴ میلیارد دلار کل سپرده داشت و سقوط ناگهانی یک موسسه با سرمایه خوب بسیار غیرعادی بود.
در کمتر از ۴۸ ساعت، قیمت سهام شرکت مادر این بانک بیش از ۶۰ درصد کاهش یافت، در حالی که معاملات آن چندین بار به دلیل نوسانات زیاد متوقف شد.
تعطیلی بزرگ سیلیکون ولی
در میان فروپاشی ناگهانی، بانک به سرعت توسط تنظیم کنندههای ایالات متحده تعطیل شد و وزارت حفاظت مالی و نوآوری کالیفرنیا، شرکت بیمه سپرده فدرال (FDIC) را به عنوان نحویل گیرنده بانک تعیین کرد.
FDIC ایجاد بانک ملی بیمه سپرده سانتا کلارا (DINB) را برای محافظت از سپرده گذاران بیمه شده آغاز کرد، در حالی که بلافاصله پس از بسته شدن، تمام سپردههای بیمه شده را از بانک سیلیکون ولی به بانک ملی بیمه سپرده منتقل کرد.
این بزرگترین شکست یک مؤسسه مالی ایالات متحده از زمان فروپاشی بانک واشنگتن موچال در اوج بحران مالی سال ۲۰۰۸ بود که از حباب مسکن ایالات متحده ناشی شد که در ابتدا بر اساس وامهای مسکن فرعی ساخته شد و بعداً تأثیرات منفی ایجاد کرد.
فروپاشیهای بیشتر
Signature Bank مستقر در نیویورک، که دارای ۱۱۰ میلیارد دلار دارایی و ۸ میلیارد دلار کل سرمایه است، زمانی که مشتریان وحشت زده سپردههای خود را برداشتند، با مشکل مواجه شد.
این بانک در ۱۲ مارس توسط وزارت خدمات مالی ایالت نیویورک بسته شد، زیرا این بانک نشان داد که قادر به بهبود وضعیت مالی خود نیست.
در حالی که وحشت به یک فروش کامل تبدیل شد، سهام چهارمین بانک آمریکایی، "بانک اول ریپابلیک"، یک بانک با خدمات کامل و شرکت مدیریت ثروت، در ۱۵ مارس بیش از ۲۰ درصد کاهش یافت.
در کمتر از ۲۴ ساعت، ۱۱ غول بزرگ بانکی ایالات متحده ۳۰ میلیارد دلار سپرده برای نجات جمهوری اول جمع آوری کردند.
چه کسی مسئول است
بحرانهای ناگهانی نیازمند یک قربانی فوری است. پس از فروپاشی سریع ۴ بانک در ایالات متحده، توجه به سمتهای رهبری در این موسسات بانکی معطوف شد.
بسیاری از تحلیلگران مدیریت ضعیف، رهبری مؤثر، شیوههای مدیریت فاسد و ناتوانی مدیران ارشد در پیش بینی تأثیر بالقوه آشفتگی در بازار ارزهای دیجیتال در سال گذشته را مقصر دانستند.
رئیس جمهور جو بایدن در سخنرانی خود پس از فروپاشی بانکها تأیید کرد که سیستم بانکی و سپرده گذاران ایالات متحده در امنیت هستند و در ۱۳ مارس متعهد شد که مالیات دهندگان هیچ ضرری متحمل نخواهند شد.
آیا فدرال رزرو مقصر است؟
بسیاری از بحرانهای بانکی در بیش از ۱۰۰ سال در ایالات متحده رخ داده است و هر بار موسسات خصوصی ورشکسته کوچکتر توسط بانکها یا شرکتهای بزرگ بلعیده شده اند.
فدرال رزرو آمریکا - که مجموع عرضه دلار در جهان را کنترل میکند - در سه سال گذشته دو گام اساسی برداشت، از جمله تزریق ناگهانی ۵ تریلیون دلار به اقتصاد ایالات متحده در طول همه گیری ویروس کرونا که باعث نرخ تورم بالا شد، همچنین نرخهای بهره را خیلی سریع افزایش داد تا تورم را که به بالاترین سطح در ۴۰ سال گذشته رسیده است، کاهش دهد.
نقدینگی و اوراق قرضه
بسیاری از اقتصاددانان قاطعانه بر این باورند که فدرال رزرو در افزایش نرخهای بهره بسیار سریع و خیلی سریع حرکت کرد، پول زیادی از عرضه جهانی دلار خارج کرد و اقتصاد ایالات متحده را بدون نقدینگی کافی برای سرمایه گذاریهای جدید، به ویژه در فناوری، رها کرد.
امنترین و رایجترین اقدام سرمایهگذاری بانکها با توجه به انقباض قوی پولی، خرید اوراق بهادار خزانهداری است که توسط دولت ایالات متحده تضمین شده است.
از آنجایی که اوراق قرضه دارای ریسک پایین نکول توسط دولت ایالات متحده هستند، نرخ بهره ثابت، اما بازدهی کمی دارند.
از آنجایی که استارتآپهای فناوری در سال گذشته به دلیل کاهش درآمد مبتنی بر تبلیغات به دنبال پول نقد بودند، سرمایهگذاری ریسکپذیر کاهش یافته است و باعث شده بانکهای سرمایهگذاری فناوری بزرگ مانند سیلیکون، ولی مشاهده کنند که مشتریان خود بیشتر سپردهها را برداشت میکنند.
برداشتهای بزرگ در نهایت منجر به این میشود که هر بانکی داراییهای خود را بفروشد تا بتواند درخواستهای برداشت مشتریان را برآورده کند.
در نتیجه، بانک سیلیکون، ولی مجبور شد اوراق به اصطلاح امن را با ضرر بفروشد که منجر به ورشکستگی شد، جایی که بانک قادر به بازپرداخت سپرده گذاران نیست، زیرا بدهی هایش از دارایی هایش بیشتر است.
سرانجام چه میشود؟
همه بحرانهای مالی، چه در دوران رکود بزرگ سال ۱۹۲۹، چه در رکود بزرگ سال ۲۰۰۸ و چه در حباب داتکام در سال ۲۰۰۰، نیاز به مقررات بیشتر و نظارت دقیقتر دولت را نشان میدهند.
اما شرکت ها، بانکها و بنیادهای خصوصی به شدت خواستار "دست نامرئی" آدام اسمیت هستند، به این معنی که بازیگران مستقل در بازار آزاد بدون دخالت دولت به نفع خود عمل میکنند و ادعا میکنند که برای کل جامعه بهتر است.
سرمایهگذاران با عطش سیر نشدنی برای ریسک پذیری، به دنبال سودهای کلان در سرمایهگذاریهای بسیار کم هستند، که این امر گاه راه را برای سقوط ناگهانی هموار میکند، همان طور که در سقوط اخیر بانک اتفاق افتاد.
اگرچه بحران بانکی کنونی در ایالات متحده مستلزم اقدام فوری برای جلوگیری از دومینو و جلوگیری از ورشکستگی سایر بانکها در این کشور و سراسر جهان است، اما راه حل این مشکل این است. در نهایت باید به علل و آثار اساسیتر بپردازد تا به عنوان درسی برای سرمایهداری عمل کند و نظام اقتصادی غالب قرن بیست و یکم را بهبود بخشد؛ و با وجود تمام شکوفاییها و رکودهای ۱۰۰ سال گذشته.
ما نمیتوانیم از اقتصاد جهانی به هم پیوسته مدرن و سیستم مالی بی حد و حصر فرار کنیم، زیرا نیازهای مصرف فوری ما را برطرف میکند.
همیشه فناوری جدید، استارتاپهای جدید، ریسکها و پاداشهای جدید وجود خواهد داشت، اما آنچه ثابت میماند تضاد بین ریسکپذیری و مقررات لازم برای ایجاد تعادل است.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: سیلیکون ولی بانک سیلیکون ولی فدرال رزرو بانک سیلیکون ولی ایالات متحده ارز های دیجیتال فروپاشی بانک میلیارد دلار سرمایه گذاری سال گذشته بانک ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۳۹۵۰۲۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
خاورمیانه 2050 چه شکلی است؟/ 3 سناریو با فرض جنگ سرد آمریکا و چین
خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکانهایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد. با این حمه سناریوهای مختلفی برای این منطقه تا سال 2050 پیشبینی شده که از انزوای کامل یکی از دوابر قدرت و همکاری متوازن را در بر میگیرد.
به گزارش عصرایران به نقل از موسسه خاورمیانه، بارین کایا اوغلو (Barın Kayaoğlu)، دانشیار تاریخ جهان در دانشگاه آمریکایی سلیمانیه عراق و استیون کنی (Steven Kenney) مدیر ابتکار آیندهنگری استراتژیک موسسه خاورمیانه (Middle East Institute) در شهر واشنگتن دی سی در یادداشت مشترکی به تحلیل و آینده روابط آمریکا و چین در منطقه خاورمیانه و سناریوهای آن در سال 2050 پرداختند که در ادامه آن را میخوانید.
تنشها بین ایالات متحده و چین در حال گسترش و فراتر از منطقه آسیا و اقیانوسیه است. خاورمیانه و شمال آفریقا به احتمال زیاد یکی از مکانهایی هستند که ممکن است میزبان یک جنگ سرد جدید بین واشنگتن و پکن باشد.
میتوانیم تصور کنیم دیدگاههای جهانی واشنگتن و پکن و توانایی آنها در اعمال قدرت (نرم و سخت) چگونه میتواند بر روابط آینده آنها با منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا تأثیر بگذارد. نحوه برخورد کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با یکدیگر و نقشی که در تحولات نوظهور حوزه انرژی و اقتصاد جهانی ایفا میکنند، میتواند بر نحوه تعامل این دو ابرقدرت با منطقه تأثیر بگذارد که به همان اندازه روابط ابرقدرتها با یکدیگر میتواند جالب باشد.
سه عامل شکل دهنده آینده خاورمیانه
در سمت منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا (MENA)، در معادلات منطقهای، سه بعد مهم احتمالاً نقش آنها را در رقابت آینده ایالات متحده و چین در منطقه شکل خواهد داد.
1. سیاست درون منطقهای: اولین مورد، نحوه ارتباط کشورهای منطقه با یکدیگر است: با یکپارچگی اقتصادی و سیاسی عملکردی و عملی، یا ناکارآمدی و بی ثباتی پایدار. قبل از جنگ فعلی در غزه در روند کاهش تنش، ثبات و یکپارچگی وجود داشت. هر زمان که ممکن است آن شتاب (در مورد کاهش تنشها) دوباره به دست آید، تحت مسیر "عملکردی و عملی" (Functional and Practical)، میتوانیم تصور کنیم که کشورهای MENA به روشهای جدیدی به توصیههای سازمانهای بیندولتی فرامنطقهای نگاه میکنند.
این منطقه میتواند سیاستها و مکانیسمهایی را بررسی کند که از مزایای عملی کشورهای عضو بلوکهای منطقهای دیگر مانند اتحادیه اروپا و انجمن کشورهای جنوب شرق آسیا (ASEAN) تقلید کند. چنین ایدههایی میتواند ابتدا موانع تجاری را کاهش دهد، سپس روابط اقتصادی و تجاری نزدیکتر را در سراسر منطقه تقویت کند.
مسیر کارکردی و عملی نشان دهنده یک MENA خواهد بود که مجهز به فرآیندهای تصمیم گیری مشورتی برای اقدام با سازمانها است و منافع خود را بر رقابت ایالات متحده و چین مقدم می دارد.
دولتهای خاورمیانه و شمال آفریقا به حمایت از گروههای مسلح مختلف در جنگهای نیابتی ادامه میدهند و از آن محیط برای نادیده گرفتن حقوق بشر استفاده و بازیگران خارجی را قادر میسازند از این ناکارآمدی سوء استفاده کنند.
2.اهرمهای اقتصاد آینده: منابع سوخت فسیلی بحرین، ایران، عراق، کویت، لیبی، عمان، قطر، عربستان سعودی و امارات متحده عربی (این باشگاه غنی از انرژی ممکن است به زودی شامل مصر و اسرائیل شود) احتمالاً منابع اصلی اهرم MENA در برابر واشنگتن و پکن - حداقل برای چند دهه آینده - باقی خواهد ماند. با توجه به تمایل دو ابرقدرت برای تامین نفت و گاز منطقه برای خود و متحدانشان، شرکت های آمریکایی و چینی در بازارهای منطقه ای قدرت خواهند داشت.
اما MENA آماده است تا بر صحنه جهانی آینده تأثیر بگذارد و با استفاده از انرژی و قدرت مالی خود به طرق مختلف در آینده، نماینده خود در رقابت ایالات متحده و چین بر سر منطقه باشد.
با روی آوردن جهان به انرژی های تجدیدپذیر، دولت های نفتی خاورمیانه و شمال آفریقا به طور همزمان تنوع اقتصادی را در بخش های فناوری افزایش داده و در عین حال از ثروت خود برای تامین مالی پروژههای انرژی سازگار با آب و هوا و اقتصاد سبز در منطقه خود و در سراسر جهان استفاده میکنند. مرز جدید برای کشورهای دارای منابع و سرمایه منطقه، پرورش نوآوری و تشکیل قطبهایی در علم/تکنولوژی/ایدهها برای اقتصاد پسا کربنی است که بشریت قصد دارد در قرن بیست و یکم بسازد.
علاوه بر این، در نهایت کاهش هیدروکربنها و افزایش انرژی سبز، شبکههای لجستیکی/حمل و نقل/انرژی جدید در منطقه تکثیر شده و احتمالاً اهمیت ژئوپلیتیکی و تجاری آن را بیشتر خواهند کرد.
منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا، از طریق مسیرهای قدیمی مانند کانال سوئز و یا مسیرهای جدید و پیشنهادی مانند مسیر حمل و نقل بین المللی ترانس خزر، کریدور هند-خاورمیانه و جاده توسعه ترکیه-عراق-امارات-قطری، قرار است مرکز شبکههای تجارت جهانی باشد. بسیاری از بنادر و فرودگاههای منطقه نیز نقش گستردهای در روابط بینالمللی ایفا خواهند کرد.
3.عقاب و اژدها وارد بازار میشوند یا دست و پا میزنند؟: وقتی دونالد ترامپ در سال 2017 رئیس جمهور شد، خردمندی تجارت بین المللی را زیر سوال برد و در عین حال ایالات متحده را در مسیر تقابل بیشتر با چین قرار داد که در سطح جهانی، شامل MENA هم بود. البته چین در اواخر دهه 2010 با قدرت بیشتری وارد این منطقه شده بود و میانجیگری موفق پکن بین ایران و عربستان سعودی برای از سرگیری روابط دیپلماتیک در سال 2023 بسیاری را غافلگیر کرد، اما این آخرین مورد از یک سری پیشرفت های چین در منطقه بود.
در عین حال، مسائل نامرتبط به طور فزایندهای توانایی هر دو کشور (آمریکا و چین) را برای رقابت آن هم آنطور که ترجیح میدهند پیچیده کرده است. برخی از تحلیلگران استدلال کردند که تنگناهای جمعیتی و مشکلات اقتصادی در چین، از رقابت با ایالات متحده و غرب حتی قبل از شروع جنگ سرد جدید جلوگیری میکند. در مورد ایالات متحده، مسائل اقتصادی و سیاست داخلی که طرز فزایندهای قطبی شده و اثرات ادامهدار آن، محدودیتهایی هستند که ایالات متحده دارد.
یک عامل مهم جدید این است که کشورهای خاورمیانه و شمال آفریقا در چند سال اخیر تا چه اندازه قصد خود را برای ایجاد مسیری نشان دادهاند که متعلق به هیچ یک از ابرقدرتها نیست و تا حدی به این است دلیل که آنها ضعفهای واشنگتن و پکن را میبینند. نمونه های زیادی وجود دارد: تصمیم ایران و عربستان سعودی به همراه امارات متحده عربی، مصر و اتیوپی برای پیوستن به گروه کشورهای بریکس (برزیل، روسیه، هند، چین و آفریقای جنوبی) در آگوست 2023 تنها یکی از این موارد است. بسیاری این پرسش را مطرح کردهاند که آیا بریکس و MENA با وجود انکار دور شدن از غرب، شروع به تشکیل یک بلوک ضدغربی کردهاند یا خیر؟
اگر کشورهای آنجا مسیر کارکردی و عملیتری را در روابط درون منطقهای انتخاب کنند و در حالی که ابرقدرتها با چالشهای داخلی دست و پنجه نرم میکنند، به سمت انتقال انرژی سبز/اقتصاد متمایل شوند، رقابت آمریکا و چین در MENA در آینده چگونه خواهد بود؟
سناریوی اول: ایالات متحده قوی، چین ضعیف تر
ایالات متحده پس از انتخابات 2032 در داخل کشور ثبات یافته است. از طریق ترکیبی از حمایت گرایی اقتصادی در برابر دشمنان، باز بودن برای تجارت با متحدان، دستیابی به حقوق و مهارتهای کارگری، و کاهش تنشهای اجتماعی، آمریکا تجدید حیاتی را تجربه کرد که یادآور دهههای 1980 و 1990 در داخل و خارج از کشور بود.
واشنگتن راههای هوشمندانهتری نسبت به «چکمههای روی زمین» (کنایه از حکومتهای دیکتاتوری و نظامی) در MENA پیدا کرد. دولتهای متوالی ایالات متحده فشارها و مشوقهای متقابلی را برای همپیمانان ایجاد کردند تا به آنها کمک کنند تا اختلافات طولانیمدت خود را از طریق اقدامات اعتمادساز حل کنند.
واشنگتن متعهد میتواند از نهادهایی حمایت کند که همکاری منطقهای را تشویق میکنند. با این حمایتها، بسیاری از کشورهای MENA که دوست ایالات متحده هستند، موانع تجاری خود را کاهش و در پروژه های انرژی متعارف و تجدیدپذیر (با ایالات متحده) همکاری کردند. این امر باعث شد که در طول زمان حمایت به طور فزایندهای به یک خیابان دو طرفه تبدیل شود، زیرا قدرتهای نوظهور بخش فناوری MENA سهم فزایندهای از بازارهای رو به رشد در ایالات متحده را برای محصولات و پروژههای اقتصاد سبز تامین خواهند کرد.
چین با این حال بیکار ننشست. این کشور به سرمایه گذاری در ایران و کشورهای عرب خلیج فارس برای امنیت انرژی ادامه داد و در عین حال به آنها سلاح می فروخت. با این حال، پکن نتوانست پتانسیل ادعایی خود را همانطور که در اوایل قرن بیست و یکم پیش بینی شده بود، تحقق بخشد. چین نفوذ خود را بر ایران (و سوریه و عراق) از طرق دیگر افزایش داد و جمهوری اسلامی به یک پایگاه اصلی ژئوپلیتیکی برای جمهوری خلق چین تبدیل شد. با این حال، تلاش های چین برای سود بردن از تنشهای ژئوپلیتیکی و جناحی باقی مانده در منطقه به هزینه ایالات متحده نتایج محدودی به همراه داشت.
بخشی از مشکل مربوط به ظرفیت محدود پکن برای پاسخگویی به نیازهای منطقه است. پروژههای ابتکاری یک کمربند و جاده (BRI) فاقد سود بوده یا قادر به کاهش مشکلات زیرساختی کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا نبودند. بنابراین، رهبران در پایتختهای MENA توجه بیشتری به گزینههای آمریکایی و اروپایی خود کردند و از قابلیتهای فنی خود برای ساختن خود استفاده کردند. تنگناهای جمعیتی و اقتصادی چین، همراه با مشکلات ژئوپلیتیکی در خارج از کشور نزدیک، مانع تعامل معنادار با منطقه MENA شد.
سناریوی دوم: ایالات متحده منزوی و چین قوی
برخلاف سناریوی اول، صحنه داخلی آمریکا هرگز آرام نمیشود و توانایی آن را برای نمایش قدرت مانند گذشته مختل میکند. مشکلات واشنگتن – سیاستهای پولی و مالی در سطح فدرال (یا فقدان سیاستهای درست)، ناتوانی در آموزش مجدد نیروی کار و سیاستهای مناقشه برانگیز در مورد نابرابریهای ثروت و درآمد، هویت، و "اول آمریکا" - نفوذ سیاسی ایالات متحده و برتری دلار آن را کاهش می دهد.
این ضعف نسبی ایالات متحده و عدم ثبات در سیاستهای دولتهای متوالی، باعث میشود کشورهای منطقه تجارت با پکن را ترجیح دهند. متحدان ایالات متحده مانند اسرائیل، ترکیه و مصر از نظر سیاسی و اقتصادی به غرب وابسته هستند، اگرچه آنها هم روابط خود را بین غرب و شرق متعادل می کنند.
یک MENA کارآمدتر، با تجارت درون منطقهای و سرمایهگذاری آن در انرژیهای تجدیدپذیر قابل صادرات و صنایع سبز درحال رشد، تعامل خود را با چین عمیقتر میکند زیرا پکن شروع به تغییر جهت با هدف سبز کردن اقتصاد خود میکند. تجارت این منطقه با پکن و منطقه وسیعتر آسیا و اقیانوسیه از سالهای 2010 تا 2030 دوبرابر شده است.
اواخر دهه 2040، و کشورهای منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا با پیروی از چین در سازمان ملل و سازمان تجارت جهانی رای میدهند. این پویاییهای مثبت بر نگرانیهایی که پکن به اتحاد با ایران ادامه میدهد، غلبه کرد.
دوستی با پکن برای نخبگان سیاسی منطقه و همچنین شهروندان آن به ثمر نشسته است، اما در موقعیتی بسیار برابرتر از دهههای گذشته. یکی از نتایج آن، تقویت تجارت در منطقه و همچنین با چین و بقیه آسیا است. برخی کشورها از طرحهای یک کمربند، یک جاده تحت حمایت پکن برای ارتقای زیرساختهای فیزیکی خود استفاده میکنند، در حالی که نیروگاههای صنعتی منطقهای مانند ترکیه و مصر و اقتصادهای نوظهور در «صنعت سبز» مانند اردن، فلسطین و عراق توانایی بیشتری برای تولید کالاهایی با کیفیت بالا و برای رقابت با کالاهای چینی پیدا کردهاند.
سناریوی سوم: رقابت
در اینجا، ایالات متحده و چین هر دو طرحهای خود را در اواسط قرن بیست و یکم به دست آوردهاند. کشورهای MENA، با جمعیت تحصیلکرده و آموزش دیده بهتر، رشد تولید ناخالص داخلی، سرمایه گذاری در اقتصاد سبز و نفوذ بر تجارت جهانی، حمل و نقل و مسیرهای لجستیکی و در مجموع به عنوان یک همتای نزدیک در برابر این دو ابرقدرت ایستادهاند.
این امر ارتباط زیادی با تغییرات درون منطقهای داشته است. با کاهش وابستگی کشورهای صنعتی به نفت و گاز، کشورهای غنی از هیدروکربن در منطقه خاورمیانه و شمال آفریقا گزینههای خرید و حمل سودآوری را برای کشورهای در حال توسعه آسیا و آفریقا ارائه کردند و از درآمد حاصله برای سرمایهگذاری در فنآوریهای انرژی بادی و خورشیدی با کارایی بالا استفاده کردند.
روابط MENA با ایالات متحده و چین مبتنی بر ترکیبی سالم از همکاری و رقابت است. پیوند پول کشورهای خلیج (فارس) با غولهای مهندسی از آسیا، خاورمیانه و شمال آفریقا و آمریکای شمالی به ایجاد زیرساختهای انعطاف پذیر در کشورهای آسیب پذیر در برابر افزایش سطح آب دریاها و سایر خطرات ناشی از تغییرات آب و هوایی کمک کرد.
در همان زمان، ابوظبی، دوحه، دبی، استانبول، ریاض و تل آویو آمدند تا با مراکز مالی و فناوری چین و آمریکا در توسعه فناوریهایی که با تغییرات آب و هوایی مبارزه میکنند، رقابت کنند. این پویاییها عملاً هرگونه علاقه ماندگار ایالات متحده و چین را در جنگ سرد با یکدیگر در MENA کاهش داد.
در نهایت: نگاهی جدید به آمریکا و چین در خاورمیانه 2050
امروزه، با ادامه و بدتر شدن مشکلات خبرساز MENA، ایالات متحده و چین قادر به رقابت برای تأثیرگذاری بر دولتهای منطقه بر اساس اولویتهای خود هستند.
اگر ما - و مهمتر از آن، رهبران منطقه - برای تصور آیندهای که در آن کشورها اشکال جدید و جسورانه آژانسهایی را برای تنظیم مجدد پویاییهای سیاسی درون منطقهای و سرمایهگذاری در فناوری و اقتصادهای سبز آینده به کار میگیرند- وقت بگذاریم، میتوانیم آن را ببینیم. گامهایی که میتواند آیندههای مختلفی را ایجاد کند و رقابت واشنگتن و پکن را در این بخش از جهان کاهش دهد.